Friday, December 01, 2006

The Zen of Broadcasting -01


"One picture is worth ten thousand words
-Fred R. Barnard, Publicist 1921
آیا تصویر مردی ایستاده در برابر تانک در میدان تیانانمنت در بجین را بخاطر می‌آورید؟
محققین معتقدند تاثیر گذاری تلویزیون بر تماشاگران به صورت زیر است:
۵۵% - تاثیر تصاویری است که در گزارش بکار رفته است
۳۸% - تاثیر صدای گوینده و یا آنچه در داستان خبری به گوش می‌رسد است.
۷% - محتوا و اطلاعات به حساب مهم است که به ببیننده داده می‌شود است.
بکلام دیگر، ۹۳% از تاثیر تلویزیون صدا و تصویری است که پخش می‌شود.
برای یک رپورتر حالت و شکل و ظاهر و نحوه بیان او بهمراه تصاویر و صداهای خبری بسیار مهم است


Tuesday, November 28, 2006

روسلان و لودمیلا

روسلان و لودمیلا؛
میخائیل گلینکا - پدر موسیقی ملی روس

در این آفریده دو بخش وجود دارد که در پیوند مستقیم با خاور زمین و بطور مشخص با ایران، ترکیه، دنیای عرب وقفقازمیباشد.

این بخشها عبارتند از؛ آ واز گروهی ایرانی- به روسی « پرسیدسکی خور» و رقصهای ترکی، عربی و لزگی.

ملودی" آواز ایرانی" را گلینکا در پتربورگ از منشی سفیر ایران درروسیه در زمان سلطنت یا فتحعلیشاه یا محمد شاه قاجار شنید. این ملودی در ایران،همچنین نزد آذربایجانیها و دیگر خلقهای خاور زمین رایج است.

این برنامه به سفارش رادیو زمانه تهیه و پخش شد.

Sunday, November 19, 2006

یادها و یادگارها-۱

قرار اصلی من با خودم این بود که خاطرانم را بنویسم. الی واقعا کار سختییه. به هر حال امیدوارم ادامه پیدا کنه. در اینجا از ابتا شروع می‌کنم و سعی می‌کنم هفتگی آنرا دنبال ک. در ضمن واضح است که این گفتار ادیت نشده و تسلط من به زبان استادانه نیست.

***

می‌دانستم روزی برمی‌گردم، نمی‌دانستم کی، نمی‌دانستم چگونه.

انگیزه ترک وطن پر توهم و مه‌آلود بود؛ نه اختیار بود نه اجبار. وحشت زمان بود و دل‌دادگی معصوم به آینده و بهروزی. دلدادگی به چه و بهروزی برای که؟ هر چه بود بیست و سه سال پیش بود.

پیاده، در خنکای غروب شمالی شهریورترکش کردم و اینک در این روز داغ مرداد نشسته در هواپیما بر‌می‌گردم.

سفر برگشت سفری بود کاری. اینجوری برایم بهتر بود. می‌ترسیدم دلهره و هیجان جانم را بگیرد. نمی‌دانستم آیا التهاب گلویم را خواهد گرفت یا نه. بهتر این بود که سرم گرم باشد و چه چیز بهتر از کار.

قرار و مدارهای کاری را گذارده بودم و تا اندازه زیادی خیالم راحت بود ولی هر لحظه منتظر آن حس بودم. آن حس هیجان و التهاب.

***

پاسی از نیمه شب گذشته، در اولین پنجشنبه تابستان ۱۳۴۴ نفس آغاز کردم. مادر ازسرسبز شمال، پدر از خاک جنوب، خود متولد تهران، چهارمین فرزند، چهارمین پسر.... سه سال پس از آن میلاد، پدر در پی حادثه رانندگی در آغوش فرزند اول، جان از تن آزاد کرد...

یادهایم تا سه-چهار سالگی‌ منحصر به تصاویری گسسته و کوتاه است؛ بسته‌بندی شده بر روی ماشین پر برف پدر نشسته آرام با برف بازی می‌کنم،....... شیخ عربی تفنگی به پدر نشان می‌دهد،...... با عمو و برادر وارد قهوه‌خانه می‌شویم،...... برادر با جیپ می‌آید، در خانه منتظر پدر هستیم. نمی‌آید.

حوادث و اتفاق‌های کوچک و بزرگ در زندگی که گاه بی آنکه حتا نقشی در وقوع آنها داشته باشیم تاثیرات کوچک و بزرگ بر مسیر زندگی و سرنوشت‌مان می‌گذارد. مرگ پدر از آن اتفا‌ق‌هایی بود که تاثیر بنیادین بر من و زندگی من داشت. حیات و وجود او موجب حیات و وجودی دیگری ازمن می‌بود. بهتر یا بدتر؟ نمی‌دانم. می‌دانم اما جایش خالی بود.

***

یادهای من از دوران کودکی تا به دوران نوجوانی عموما مربوط به من، برادر دوم و سوم و مادر بزرگم می‌شود. مادر بزرگ زنی بود عامی، تا اندازه‌ای مذهبی و از اهالی آذربایجان. حضور او در تمامی دوران کودکی برایم مشهود بود. ناراحتی پا داشت و مچبور به عمل شده بود و سلانه سلانه راه می‌رفت و لهجه شیرین آذری‌اش موجب خنده بی غش من بود. من و برادرانم عادت به بازی‌های عجیب و غریبی داشتیم که باعث عصبانیت مادربزرگ می‌شد.هم از دست‌ما حرص می‌خورد هم دلش نمی‌امد ما را دعوای بدی کند. برادر دوم که سه سال از برادر سوم و پنج سال از من بزرگتر بود مستبدی با هوش فراوان بود. او که حدود ده –دوازده سال داشت ما را مجبور به شرکت در بازی‌های خود ساخته می‌کرد که جالب و هیجان انگیز بود. طولانی‌ترین این سلسله بازی‌ها داستان جنگهای جهانی بود. این برادر که دارای هوش عجیب و غریبی بود نقشه سالهای جنگ اول جهانی را بدست آورده آنرا به سه امپراطوری عثمان، روسیه و پروس تقسیم کرده بود (که حقیقت تاریخی بود). نتیجه اینکه من شدم تزار روس، برادر میانی سلطان عثمان و برادر بزرگ‌تر امپراطور پروس. بدلیلی که هنوزهم نمی‌دانم او روزی را برای خود بعنوان مبدا تاریخ قرار داده بود و هر روز را یک سال می‌نامید و نام آنرا گذارده بود" تاریخ مصلحتی" و هر اتفاقی که از آن روز به بعد می‌افتاد را در دفتر چه دویست برگ خود می‌نوشت و به این ترتیب دو سه تا از این دفترها پر کرده بود. ما که مجبور بودیم به یکدگر اعلام جنگ بدهیم و به یکدیگر حمله کنیم بخش مهمی از این تاریخ مصلحتی بودیم. مرگ و وفات و شکست و پیروزی ما در فلان تاریخ مصلحتی در این دفتر‌ها ثبت بود. البته ابتدا می‌بایستی اسباب و ابزار جنگ را آماده می‌کردیم. خوب مثلا برای جنگ احتیاج به سرباز است و میدان جنگ. میدان جنگ ما حیاط شلوغ خانه‌مان بود که گذشته از درخت سیب و خرمالو و بید مجنون پر یال و کوپال، انبوهی بود از گیاه و برگ که مرا جنگلی می‌مانست. حال می‌ماند سرباز گیری .. که بماند برای پست بعدی...

Tuesday, November 14, 2006

سخنی درباب روش نگارش رادیوئی


رادیو زمانه = رادیو فردا با آهنگ‌های برتر با گویندگی و اجرا و تکنیک پرت‌تر

مطلب زیر بخشی است از جزوه‌ای که در دست تالیف دارم. این جزوه آموزشی مجموعه کوتاه ولی مفید برای علاقمندان به کار رادیوئی است که بر پایه شناخت و تجربه شخصی حرفه‌ای همراه با مطالعه و کمک از راهنماهای عمل بنگاه‌های سخن پراکنی تنظیم شده است. امیدوارم این بخش کوتاه کمکی باشد برای دوستان

Style: روش و نحوه اجرا

Writing for the Ear

نگارش برای گوش

Aristotle:
“We should think as wise men but speak as the common men”.

ارسطو:
"می‌باید همچون انسانی پر دانش فکر کرد و همچون فردی عامی سخن گفت".

Voltaire:
“Whatever touches the heart will always be engraved upon the mind”.

ولتر:
"هر آنچه بر قلب نشیند، بر مغز حک ‌شود".

سادگی وانسانیت – دو کلید موثر در داستان سرائی خوب است.

  • * ژورنالیست داستان‌سرا است. کسی است که بدنبال فهم و شناخت چیزها، درستی یافته‌ها و بیان آن به مردم است
  • * شنونده می‌باید قادر به درک و حضم هر یک از کلمات در هر یک از داستان‌ها باشد.
  • * این را باید قبول کنیم که فارسی نوشتاری با فارسی گفتاری بسیار متفاوت است. فارسی محاوره در رادیوبسیار موثر می‌تواند باشد. فارسی محاوره ساده، روشن ودلچسب است.

Style guide: راهنما‌ی روش:

تقریبا هیچ مرکز رادیویی اسلوب و روش یکتا و واحدی ندارد. نمی‌توان و نباید تنها یک راه و روش و اسلوب را بر ادیتور‌ها و رپورترها و تهیه‌کنندها دیکته کرد، چرا که تنها یک راه و یک روش بهترین راه بیان هر داستانی نیست.

منظور از این راهنمای روش وضع قانون و قوانین برای تابعیت خشک از آن، و یا آوردن فهرستی از "بایدها" و "نبایدها" نیست. کاش به همین راحتی می‌بود.

"اهمیت تن"

Importance of Tone

هر کدام از ما دارای فردیت خود هستیم. هر یک از ما پیرو سلیقه و روش خاص خود در زندگی هستیم. اما وقتی داستان خنده‌داری می‌گوییم همه‌مان می‌خواهیم با مزه باشیم، وقتی داستان تلخی را می‌گوییم می‌خواهیم اندوهگین جلوه کنیم. نهایتا ما همه هنگام بازگویی می‌خواهیم آن حس شادی و شعف یا غم و اندوه را به شنونده منتقل کنیم. یک داستان‌سرای خوب مسلط بر نحوه و روش اجرا و بیان خود برای گذاردن حد اکثر تاثیر بر شنونده است. این نحوه و روش اجرا و بیان در بازگویی هر داستان همچون فردیت ما متفاوت است. در یک کلام نحوه و روش اجرا و بیانی که انتخاب می‌کنیم برای ایجاد رابطه با شنونده، شاید همانقدر مهم باشد که مطالب آن داستان. هر داستانی روش و بیان خاص خود را می‌طلبد.

ما برای تشریح یک مسابقه فوتبال از تن صدا و زبانی استفاده می‌کنیم که متفاوت است با تن صدا و زبانی که برای تشریح مراسم رسمی تشیع جنازه. گاه حتا نوع بیان ما در داستان‌های بنظر مشابه همچون مرگ نیز متفاوت است. چه کسی در چه شرایطی از میان رفته؟ مرگ فردی که زندگی کامل و پیوسته و موفق و طولانی داشته با قتل فجیع کودکی متفاوت است. احساسات ما و شنونده‌ها متفاوت است نسبت به مرگ دیکتاتوری همچون پل پت تا مرگ رهبری چون مهاتما گاندی، یا مرگ چارلز هریسون و فرهاد. چیزی به اسم داستان همیشگی و راه و روش همیشگی وجود ندارد. استیل و روش چیزی بیش از تنها انتقال یک پیام است. روش و نحوه بیان ما باید همخوانی با پیام داشته باشد. می‌باید درهمخوانی با عکس‌العمل مورد نظرما از شنونده باشد. می‌باید این پیام صحیح، ساده و مردمی باشد. می‌باید مستقیم باشد.

مسئولیت روشن و هوشمند بودن:

Responsibility to be Intelligible

این خوب است که یک رادیو در گفتارهای خود روشن و مفهوم و صحیح باشد. خصوصا چنانچه شنونده‌های آن حیطه وسیع جغرافیایی و ملی را شامل شوند. می‌بایدهم به زبان وهم به کسانی که از استفاده غلط این زبان رنچیده می‌شوند احترام گذارد. می‌باید این زحمت را بر خود داد تا از زبان بصورت صحیح و هوشمندانه استفاده کرد. این به معنای پیشگامی در حراست و یا رشد زبان نیست، منظور تنها استفاده طبیعی، ادیبانه و هوشیارانه از آن است.

در این زمینه مطالعه و آشنایی با کلمه‌ها، جمله‌بندی‌ها و اصطلاحات غلط ولی رایج توصیه می‌شود.

مجری در اعلام برنامه می‌گوید:"... و در آخر برنامه موسیقی سمفونیک خواهیم داشت". منظور مجری از موسیقی سمفونیک در حقیقت همان موسیقی کلاسیک معروف در غرب است. مجری با استفاده از کلمه سمفونیک به خوبی نشان می‌دهد از مفاهیم مربوط به موسیقی کاملا بی‌اطلاع است و کمترین آگاهی نسبت به این موضوع ندارد.یک اثر سمفونیک خود بخشی است از مچموعه موسیقی کلاسیک و برنامه آخرمورد نظر مجری لزوما مختص به پخش یک اثر سمفونیک نیست بلکه می‌تواند اختصاص به آثاردر غالب سوئیت، باله و یا اپرا داشته باشد.

در اینجا مجری که خود آشنا با این اصطلاح نیست، نه تنها آشنایان به این موسیقی را رنجیده می‌سازد، بلکه مروج آموزش بد و سطحی نیز هست که به شنونده منتقل شود.


Thursday, November 09, 2006

سوئیت سمفونیک طراحی‌های قفقاز


به این آفریده مشهور،نامهای گوناگون داده اند. خود آهنگساز به آن" طرح های قفقاز شماره یک" نام داده. آنرا"سویت مناظر قفقاز " نیزنامیده اند و سازنده آن آهنگسازبناحق نسبتا گمنامی بنام " میخائیل ایپولیتوف- ایوانوف" میباشد که نقش یک جغرافی‌دان اکتشاف‌گر را در تاریخ موسیقی بازی کرده یعنی تحقیق و بررسی موسیقی ملتهای گوناگون بویژه خلقهای خاور زمین از ترکیه و گرجستان گرفته تا ترکمنستان و ازبکستان و آن هم بیش از صد سال پیش

موسیقی کلاسیک


اگر اهل موسیقی کلاسیک هستید ، حتما برنامه‌هائی که برادرم در این رابطه برای رادیو زمانه تهیه می‌کند را گوش بدهید. رشته تخصصی بابک آهنگ‌سازی است و دارای عنوان مایسترو می‌باشد . جای خوشحالی است که مهدی جامی عزیز به حضور چنین برنامه‌ای در زمانه اهمیت داده، چرا که کمتر رسانه‌ ایرانی به این مورد تابه امروز بها داده است - اگر بها داده باشند. متاسفانه تا به امروز این برنامه‌ها وارد آرشیو زمانه نشده ولی تا آن زمان می‌توانید در اینجا آنها را گوش کنید